• تاریخ انتشار : 1403/02/16 - 10:27
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 166
  • زمان مطالعه : 21 دقیقه

قسمت دوم مصاحبه با دکتر محمد شریعتی، استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران، به بهانه روز بزرگداشت مقام استاد

رل مدل بودن (Role Model) استاد نقش مهمی در آموزش دانشجو دارد

دکتر محمد شریعتی، استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران و قائم‌مقام رئیس دانشگاه و رئیس دفتر هماهنگی دانشگاه علوم پزشکی تهران با سازمان بهداشت، درمان و آموزش پزشکی عتبه مقدس امام حسین علیه‌السلام در کربلا، ضمن مصاحبه‌ای، درباره ویژگی‌های پزشک و دانشجوی هفت ستاره و ویژگی استاد و دانشگاهی که مولود چنین پزشک و دانشجویی است؛ گفت: رل مدل بودن (Role Model) استاد نقش مهمی در آموزش دانشجو دارد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت بین‌الملل، نزدیک شدن به روز گرامیداشت مقام استاد و معلم، بهانه‌ای شد تا در مصاحبه‌ای با دکتر محمد شریعتی، قائم‌مقام رئیس دانشگاه و رئیس دفتر هماهنگی دانشگاه علوم پزشکی تهران با سازمان بهداشت، درمان و آموزش پزشکی عتبه مقدس امام حسین علیه‌السلام در کربلا، نظراتشان را درباره ویژگی‌های پزشک و دانشجوی تمام‌عیار از دیدگاه استادی که در کنار آموزش دانشجویان، به راهنمایی و آموزش اعضای هیئت‌علمی دانشگاه به‌عنوان نمایندگان علمی کشورمان در دانشگاه سبطین مشغول است را جویا شویم.
دکتر شریعتی خدمات ارزنده علمی، آموزشی، پژوهشی، اجرایی و مدیریتی متعددی در سطح عالی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران و شاهرود بر عهده داشته است که هرکدام از آن‌ها منشا خیروبرکت برای مردم عزیز و جامعه دانشگاهی کشورمان بوده است.
دکتر محمد شریعتی، متخصص پزشکی اجتماعی است. در معرفی ایشان باید گفت که در 22 دی‌ماه 1344 در شاهرود متولد شد. دوره پزشکی عمومی و دوره عالی بهداشت را در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دوره تخصص را در دانشگاه علوم پزشکی ایران گذراند. برای گذراندن دوره فلوشیپ به آلمان رفت و دوره‌های تکمیلی متعددی را در مراکز آموزشی معتبر داخلی گذراند و با پذیرش مسئولیت اجرایی به دانشگاه علوم پزشکی تهران بازگشت.
وی عضو هیئت‌علمی و استاد تمام گروه پزشکی اجتماعی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و مدیر گروه آموزشی تخصصی پزشکی خانواده و همچنین عضو ثانویه گروه آموزش پزشکی و گروه سلامت الکترونیک دانشکده پزشکی دانشگاه است و در دو سال اخیر نیز در کشور عراق مسئولیت اعتلای نام دانشگاه و کشورمان را در شعبه سبطین (شعبه بین‌الملل دانشگاه علوم پزشکی تهران در کربلا) و همچنین در شهر کربلا و کشور عراق بر عهده دارد.
در ادامه، بخش دوم گفتگو با استاد دکتر محمد شریعتی را درباره دیدگاه‌های ایشان از پزشک و دانشجوی هفت ستاره و نقش استاد و دانشگاه در تربیت دانشجویانی با این ویژگی‌ها را می‌خوانید.
 
آیا در بین شاخص‌های تعریف پزشک و دانشجوی هفت ستاره که در قسمت اول مصاحبه درباره آن توضیح دادید؛ جایگاه شاخص‌های فرهنگی را در بین این ستاره‌ها خالی احساس نمی‌کنید؟
فرهنگ بستر است. فرهنگ آنقدر سطحش بالا است که در عرض این مواردی که گفته شد نیست؛ بلکه بستر و زمینه این ستاره‌ها است. اگر من شاخص فرهنگی را نداشته باشم؛ بسیاری از این ستاره‌ها مفهوم نخواهند داشت و درمان مریض تبدیل می‌شود به صرفا پول گرفتن از مریض و پزشکی و درمان بیمار، بدون شاخص فرهنگی، به‌جای آموزش جامعه در راستای بهبود شرایط، با تجاری شدن، شرایط بدتری را ایجاد می‌کند.
در این مورد خاطره‌ای را برایتان نقل می‌کنم. در یکی از روستاها یک پزشک داشتیم که آن روستا نیاز به جاده آسفالت، زمین ورزش و برخی نیازهای داشت. وقتی از ایشان سوال شد این روستا به چه چیزهایی احتیاج دارد؛ در پاسخ گفته بود زمین ورزشی بسازید. پرسیدند چرا زمین ورزشی آن‌هم در شرایطی که این روستا نیاز اولیه‌اش جاده آسفالته است؟ در پاسخ گفته بود اگر این روستا آسفالت بشود؛ حق محرومیت روستا کم می‌شود و وقتی حق محرومیت من کم شود؛ درآمدم نیز کم می‌شود. پس وقتی فرهنگ نباشد؛ آن پزشک از Community Leadership برای منافع خودش استفاده می‌کند؛ پس فرهنگ بستر اصلی است که در همان ابتدا به آن نوع‌دوستی و انسان‌دوستی گفتم و نیامدم آن را اسلامی کنم؛ چون ما پزشک مسیحی یا پزشکان هفت ستاره با اعتقادات و مذاهب دیگر نیز داریم. جنس نوع‌دوستی همان فرهنگ است و اگر نوع‌دوستی در پزشکی نباشد؛ بقیه ستاره‌ها بی‌فایده هستند. مثل همان ضرب‌المثل که چو دزدی با چراغ آید؛ گزیده‌تر برد کالا؛ اگر من دانشجویی داشته باشم که ذاتش درست نباشد و مشکل داشته باشد و انسان‌دوست نباشد؛ و به او طبابت یاد بدهم؛ همان دزدی می‌شود که با چراغ آمده است؛ که البته این مورد خدا را شکر کم است.
 
به نظر شما عبارت پزشک هفت ستاره یا دانشجوی هفت ستاره یک عبارت و اصطلاح کیفی است یا اینکه می‌توان آن را به شاخص‌های کمی برای ارزیابی هم تبدیل کرد؟
این شاخص‌ها کیفی هستند اما می‌توان برای آن‌ها معیار گذاشت و آن‌ها را قابل‌سنجش کرد. برای مثال می‌توانیم برای ستاره‌ی محقق بودن، معیار کمی تعداد این تحقیقات را مشخص کنیم تا قابل ‌اندازه‌گیری شود. همان‌طور که گفتم؛ ممکن است دانشجویی در همه هفت ستاره و هفت ویژگی شاخص نباشد اما لازم است در همه حوزه‌ها حداقل را داشته باشد و در یک یا دو حوزه حداکثر باشد که معمولا ما به این مساله توجه نمی‌کنیم و دانشجویی داریم که در حوزه اخلاق و انسان‌دوستی حداقل را ندارد ولی در حوزه درسی خیلی قوی است و ما او را الگو می‌کنیم. حرف اصلی من این است که نباید کمال‌گرا باشیم و همه انسان‌ها در همه حوزه‌ها شبیه هم نیستند و هر انسانی معمایی است که پیچیدگی‌ها و توانمندی‌های خاص خود را دارد.
دانشگاه باید محیطی را فراهم کند که این استعدادها شکوفا شود. به‌عنوان‌مثال دانشجویان سال اول در حوزه زبان انگلیسی ضعیف هستند. من در دانشگاه سبطین پیشنهادی را مطرح کردم که همان دانشجوی ضعیف، یک کنفرانس و ارائه به زبان انگلیسی با حضور مهمانانی که خود دانشجو دعوت می‌کند و پدر و مادرش نیز جزء این مهمانان است؛ محتوای مورد نظر خود را ارائه دهد؛ ضمن اینکه از این برنامه فیلم‌برداری هم بشود تا دانشجو بعد از ارائه، فرصت بازنگری هم داشته باشد. این را هم بگویم که ما در دانشگاه سبطین، در تعامل و ارتباط با پدر و مادر دانشجویان هستیم. یک روز پدر یکی از همین دانشجویان به اتاق من آمد و جویای وضعیت درسی فرزندش شد؛ که بر اساس پرونده آموزشی موجود در سیستم، نقاط ضعف و قوت دانشجو را به ایشان گفتم. آن پدر از اینکه ما در جریان جزئیات وضعیت تحصیلی فرزندش بودیم خوشحال شد اما خوشحالی مضاعف او این بود که گفت: ارائه انگلیسی فرزندم باعث بالندگی من بود؛ و این یعنی دانشجویی در درسی قوی و در درسی ضعیف و نیازمند تلاش بیشتر است اما لازم نیست ما به خاطر ضعف در یک درس نقاط قوت دیگر او را ندیده بگیریم و درعین‌حال باید رویکردمان به‌گونه‌ای باشد که آن دانشجو نیز صرفا بر نقاط قوت تمرکز نکند و در مابقی مسائل صفر و یا ضعیف باشد. اگر در گروهی نماینده‌ای تعریف می‌کنیم صرف قوی بودن در مباحث آموزشی یا فلان موضوع خاص ملاک انتخاب نباشد درحالی‌که دانشجو وضعیت اخلاقی خوبی ندارد.
 
شاید بتوان گفت اصطلاح یا عبارت مشابه برای تعیین پزشک یا دانشجوی هفت ستاره در فرهنگ دانشگاهی کشور ما، مسابقات و شاخص‌های انتخاب دانشجوی نمونه کشوری است. به نظر شما این انتخاب و این مسابقات، در فضای دانشجویی و دانشگاهی کشورمان به اهداف خود رسیده است و یا تاثیرگذاری مطلوبی داشته است و صرفا یک موضوع روتین نشده است؟
صادقانه بخواهم بگویم ممکن است تاثیرگذاری مطلوبی باشد؛ اما من محصولی از این مسابقات ندیده‌ام. در برونداد کلی از دانشگاهمان، آدم‌های توانمند بسیار زیادی دیده‌ام؛ اما نمی‌توانم بگویم دانشگاه‌ها در این مسابقات آنچه که بایدوشاید را توانسته‌اند انجام دهند. احساس من این است که استفاده از مدل ارزیابی 360 درجه نیاز است؛ مثلا وقتی می‌گوییم ارزیابی 360 درجه در مورد دکتر شریعتی، یعنی اینکه همه‌چیز از عملکردش، اخلاقش، رفتارش، پیشرفتش، جوایزش، آموزشش، پژوهشش، مدیریتش و هر آنچه قابل ارزیابی است بررسی شود.
من فکر می‌کنم اگر ما بخواهیم دانشجوی نمونه انتخاب کنیم؛ باید ارزیابی 360 درجه انجام بدهیم. در دانشگاه سبطین دانشجویی داریم که حافظ قرآن است و از نظر درسی و اخلاقی بسیار عالی است و از آن‌طرف دانشجویی داریم که مداح است اما از نظر تحصیلی و نمره خوب نیست و در ارزیابی 360 درجه نمره‌ای نمی‌گیرد و در خط فرهنگی به معنای واقعی خوب نیست. وقتی ما می‌گوییم یک دانشجو امتیاز فرهنگی‌اش خوب ولی سوادش خوب نیست، با گفتن این جمله در واقع دو قطبی‌سازی می‌کنیم زیرا ماهیت دانشجویی او زیر سوال است.
در ارزیابی دانشجو ما باید همه شاخص‌ها را در نظر بگیریم اما انتظار نداشته باشیم در همه زمینه‌ها عالی باشد؛ بلکه باید معیار حداقلی نیز برای شاخص‌ها تعریف کنیم و بگوییم در برخی زمینه‌ها دانشجو عالی باشد. دانشجویی می‌تواند نمونه باشد که در همه شاخص‌های مورد نظر، حداقل‌ها را داشته باشد و در یکی دو مورد حداکثر باشد. در کشورهای توسعه‌یافته این را یاد گرفته‌اند که هر انسانی یک استعدادی دارد و آدم‌ها در بسیاری موارد شبیه هم هستند ولی در یک سری موارد ویژگی‌هایی دارند؛ پس برگزارکنندگان این مسابقات سعی کنند آن ویژگی‌ها را کشف کنند و توسعه دهند.
همه دانشجویان ما درس می‌خوانند، ادبشان در حد متعادل است ولی یک نفر در زمینه علمی اول است و دیگری در زمینه پژوهشی و شخص دیگری در زمینه ورزش و دانشجوی دیگری در زمینه ایثار اول است. وقتی ما دانشجوی نمونه یا انسانی را در موضوعی نمونه انتخاب می‌کنیم باید بسیار به عملکرد او توجه کرده باشیم زیرا با معرفی او در حال الگوسازی هستیم؛ بنابراین نباید بگذاریم آدم‌هایی که از منظر انسانی ضعف‌های عمده دارند، خودشان را به‌عنوان الگو جا بزنند چون صرفا در یک زیرشاخه قوی هستند.
 
آیا در دانشگاه سبطین نیز فرایندی برای انتخاب دانشجوی نمونه دارید؟
بخش علمی و آموزشی و پژوهشی دانشگاه سبطین بر عهده دانشگاه علوم پزشکی تهران و دیگر بخش‌های مالی و اداری به عهده طرف عراقی است؛ که ادغام این دو، فرایند خاص خودش را می‌طلبد. مساله درست این است که همه دانشجویان بر اساس نمره رتبه‌بندی بشوند. ما در سامانه آموزشی‌مان نمودار نمرات دانشجویان از نمره دیپلم تا معدل هر ترم را رسم می‌کنیم؛ و به‌طور مرتب پیگیر وضعیت درسی دانشجویان و افت‌وخیز نمودار ارزیابی آنان از نمره معدل دیپلم تا ترم یک و ترم‌های بعد از آن هستیم. در دانشگاه سبطین هر گروه دانشجو یک مسئول دارد و حتی یک مورد غیبت کلاسی دانشجو مورد بررسی قرار می‌گیرد. به‌طورکلی باید گفت رفتار ما با دانشجو دارای یک مدیریت همه‌جانبه حتی ریشه‌یابی نقاط قوت و ضعف آن‌ها در داخل و خارج دانشگاه است اما هنوز وارد فرایند انتخاب دانشجوی نمونه نشده‌ایم چون دانشگاه جدیدالتاسیس است و تازه برخی امور در جریان روال عادی قرار گرفته است.
 
به نظر شما در جشن‌های آغاز سال تحصیلی دانشجویان نو ورود، جای کارگاه‌ها یا نشست‌های تعریف و معرفی شاخص‌های دانشجوی نمونه و یا دانشجو و پزشک هفت ستاره در کنار دیگر برنامه‌ها خالی نیست؟ چه پیشنهادی در این زمینه دارید و چه روشی را برای معرفی و سرمایه‌گذاری بر این موضوع موثر می‌دانید؟
در ابتدا ما باید دانشجوی تراز انقلاب اسلامی را تعریف کنیم؛ یعنی یک قله داشته باشیم تا بخواهیم به‌طرف آن حرکت کنیم و به آن برسیم. وقتی من شاخص‌های دانشجو یا پزشک هفت ستاره را در اول مسیر تعریف و تعیین کنم؛ دانشجو آگاه می‌شود که ملاک و معیار چیست و بهتر است در چه مسیری حرکت کند. خیلی وقت‌ها دانشجویان ما نمی‌دانند مهم‌ها چه مواردی هستند. ما دچار دوقطبی‌های غلط در مورد انتخاب افراد نمونه در کشورمان هستیم. دانشجوی پزشکی‌ای که نمرات خوبی داشته باشد اما اعتقادات و خداشناسی و امتیازات اخلاقی نداشته باشد؛ می‌شود پزشکی که از خدا نمی‌ترسد و ممکن است هر بلایی بر سر بیمار بیاورد. متاسفانه در ساختارها و سازمان‌های آموزشی ما به این موارد کم‌توجهی می‌شود و روند، این‌گونه است که دانشجو درسش را بخواند و نمره بگیرد و واحد درسی را پاس کند و برود؛ برای سایر موارد الزامی برای دانشجویان نداریم.
 
بخشی از خانواده دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشجویان بین‌الملل هستند که از فرهنگ‌ها، مذاهب و ملیت‌های مختلف در دانشگاه ما و همچنین در دانشگاه‌های دیگر کشور مشغول تحصیل هستند. آیا می‌توان برای این دانشجویان سهمی در انتخاب دانشجوی نمونه تعریف کرد و فرهنگ‌سازی جدیدی با هدف بین‌المللی سازی دانشگاه‌ها انجام داد؟ یا آیین‌نامه‌های موجود را قابل تعمیم می‌دانید؟
قطعا لازم است که با توجه به حضور دانشجویان بین‌الملل، آیین‌نامه‌ها متناسب‌سازی شود؛ و در همان بدو ورود دانشجوی بین‌الملل به او بگوییم که دانشجوی تراز دانشگاه علوم پزشکی تهران کیست و چه ویژگی‌هایی دارد تا بتواند در آن زمینه‌ها توانمند شود. ویژگی‌های مثبت و منفی را تعیین کنیم تا دانشجو به آن‌ها توجه کند. حتی می‌توان گفت دانشجویی که به سلامت خود اهمیت ندهد و عمدا سلامت خود را به خطر می‌اندازد؛ دانشجوی تراز دانشگاه علوم پزشکی تهران نیست. دانشجویی که سیگار می‌کشد حتی اگر در تمام زمینه‌ها شاخص باشد؛ دانشجوی نمونه نیست چون به سلامت خود بی‌توجه است. دانشجویی که هدف غایی او کمک به هم نوع نباشد دانشجوی تراز دانشگاه علوم پزشکی تهران نیست زیرا در این دانشگاه، موضوع، موضوع شرافت، انسانیت و خدمت به انسان است؛ و اتفاقا اگر ما این کار را انجام دهیم فواید بسیاری دارد زیرا حوزه‌ای مستقل از معاونت بین‌الملل است و می‌تواند این شاخص‌ها را طراحی و اعمال کند و این شاخص‌ها در جهان منتشر می‌شود؛ دانشجویی که به دانشگاه ما می‌آید و با این شاخص‌ها تربیت و فارغ‌التحصیل می‌شود؛ وقتی به کشورش برمی‌گردد؛ به هند، عراق و یا قاره‌های دیگر می‌رود و جایگاه اجتماعی پیدا می‌کند و یا استاد دانشگاه می‌شود؛ شاخص دانشجوی کامل و دانشجو یا پزشک هفت ستاره در ذهنش نقش بسته و آن را در کشور خود انتشار می‌دهد. در سازمان‌های توسعه‌یافته برای انتخاب افراد، از آزمون‌های موقعیت استفاده می‌شود؛ ما این مساله را می‌توانیم برای انتخاب دانشجوی نمونه نیز استفاده کنیم و بینیم مثلا در مسیر آزمونی که برایش تعیین کردیم و او اطلاع ندارد؛ برخوردش با نگهبان بیمارستان، با رئیس، بیمار، پرستار چگونه است و با دوربین‌های آن مسیر نتیجه را برای خودش به نمایش بگذاریم. در بسیاری از موارد اگر شاخص‌ها روشن و مشخص باشد؛ افراد بر اساس این شاخص‌ها انتخاب می‌شوند؛ ولی متاسفانه ما در شاخص‌های اخلاقی و انضباطی شفاف عمل نمی‌کنیم و تکلیفمان را روشن نمی‌کنیم پس در این شرایط چه توقعی از آدم‌ها یا از دانشجو داریم.
این نکته را هم بگویم که به نظر من بهتر است دانشجوی تراز برای انتخاب دانشجوی نمونه کشوری بین‌الملل، دانشجوی بین‌الملل باشد؛ یعنی دانشجوی بین‌الملل را با خودش ارزیابی کنیم زیرا شرایطش زندگی‌اش سخت‌تر است؛ و اگر او را با دانشجوی ایرانی ساکن در ایران و در کنار خانواده مقایسه کنیم به‌نوعی ظلم است.
دانشجوی بین‌الملل وقتی تحصیلاتش به پایان می‌رسد و از ایران می‌رود؛ لطف و حمایت و مهربانی ما و یا ظلم و بی‌احترامی و بی‌محبتی ما یادش می‌ماند و این خاطرات را در کشورش بازگو می‌کند؛ پس ما می‌توانیم درحالی‌که با آدم‌ها دوستانه و به‌خوبی رفتار می‌کنیم؛ در مراحل مختلف آموزشی، پرورشی، رفتاری و مناسبات اداری و انسانی به آن‌ها نه هم بگوییم.
 
به نظر خودتان شما دانشجوی چند ستاره بودید؟ چرا؟
(استاد از سوال پرسیده شده می‌خندد و می‌گوید) من در هفت‌آسمان یک ستاره هم ندارم چه برسد به اینکه هفت ستاره باشم یا ستاره‌ای داشته باشم. صادقانه باید بگویم خوب است که هر شخصی از خودش ارزیابی داشته باشد و Internal Evaluation لازم و ضروری است. همین‌که انسان به نقاط ضعف و قوت خودش آگاه باشد و خودش را بشناسد و در مسیر تعالی خود گام بردارد خوب است؛ زیرا خودشناسی مقدمه خداشناسی است.
اما نکته کلیدی این سوال این است که سازمان باید نسبت به مدیرانش ارزیابی داشته باشد. می‌تواند این ارزیابی علنی نباشد؛ اما این ارزیابی در ادامه کار من و یا توقف کار من دخالت داشته باشد و ارزیابی باید Evidence Base باشد و حتی در مواقعی که لازم است مدیر ارشد، مدیر ارزیابی‌شده را ارشاد کند. من به این روش، مدیریت به سبک مربیگری می‌گویم؛ یعنی مدیر ارشد با من مثل مربی رفتار کند و درحالی‌که نقاط قوت من را می‌بیند؛ بگوید در این موارد خوب هستی اما این حوزه هم باید تقویت شود.
 
روز بزرگداشت مقام استاد هستیم و شنیدن خاطرات دوران دانشجویی اساتید برای دانشجویان جذاب است؛ زیباترین خاطره دوران دانشجویی‌تان چیست؟
 از دوران دانشجویی خاطرات زیادی دارم اما نمی‌توانم بگویم کدام‌یک از آن‌ها زیباترین خاطره است. خاطره‌ای از سال اول دانشجویی برایتان بگویم که هم‌زمان با موشک‌باران تهران در زمان جنگ تحمیلی بود.
ما در خیابان پورسینا بودیم و در آسمان بالای سرمان موشک را دیدیم که خرج نهایی‌اش منفجر شد. مسیر موشک را از دانشکده تا بیمارستان امام خمینی دویدیم و دیدیم که موشکی که جلوی بیمارستان منفجر شد چه فاجعه‌ای به وجود آورد.
در همان شرایط موشک‌باران ما کلاس بیوشیمی داشتیم. متاسفانه نام استاد را اصلا به خاطر ندارم ولی یادم هست که تیپ کراواتی و به‌روزی داشت و ظاهرش هم انقلابی نبود. استادمان، در همان روزهای موشک‌باران سر کلاس به ما جمله‌ای گفت که هنوز در خاطرم هست و به یاد دارم که همه ما خیلی تحت تاثیر قرار گرفتیم. گفت: نگاه کنید بچه‌ها، اگر ما امروز اینجا در آرامش نشسته‌ایم و شما درس می‌خوانید و من درس می‌دهم؛ به خاطر رزمندگانی است که در خط مقدم جبهه جان می‌دهند و از این خاک دفاع می‌کنند و اجازه نمی‌دهند دشمن وارد کشور شود. نگاه کنید وقتی یک موشک به بخشی از خاک کشور اصابت می‌کند چقدر امنیت از بین می‌رود؛ بدانید که آن رزمندگان هستند که اجازه نمی‌دهند دشمنان چنین کارهایی را ادامه دهند؛ و در ادامه صحبتش گفت برای سلامتی‌شان صلوات بفرستید. این استاد با ویژگی‌هایی که گفتم و شاید فکر کنیم حرف‌هایش به ظاهرش نمی‌آمد؛ با حرف‌هایش حس قدرشناسی را در من دانشجو پرورش داد و در واقع این مطلب را منتقل کرد که وقتی تو داری درس می‌خوانی، یک نفر دارد این محیط را برای تو آماده می‌کند؛ و این همان نقش رل مدل بودن (Role Model)  استاد است که درباره‌اش برایتان صحبت کردم و نقش مهمی در آموزش دارد.
 
معمولا در جلسات، شما را به‌عنوان یکی از مدیران شوخ‌طبع می‌شناسند؛ این شوخ‌طبعی در دوران دانشجویی هم شامل حال هم‌کلاسی‌ها و اساتید شما بوده است؟ اگر خاطره‌ای در این مورد دارید؛ بفرمائید.
 (استاد می‌خندد و می‌گوید) من خیلی شوخ‌طبع نیستم بلکه به‌نوعی با این کار جلسه را مدیریت می‌کنم. در کلاس درس مطالب خنده‌دار و لطیفه‌ای می‌گویم که دانشجو بخندد و کلاس برای دانشجو خسته‌کننده نشود. با رزیدنت‌ها کلاس‌های آنلاین و حضوری دوساعته دارم اما آن‌ها خسته نمی‌شوند. اگر به‌حساب تعریف از خود نگذارید؛ باید بگویم دلیلش این است که از روش‌های مناسب برای کلاس داری استفاده می‌کنم. تمرکز در کلاس و در جلسه محدوده‌ای دارد. در کلاس بعد از 15 دقیقه تمرکز کردن باید با پرسش و پاسخ و یا گفتن مطالب آموزنده و یا طنز، تغییری در فضای کلاس به وجود آورد که خسته‌کننده نشود؛ برای همین در جلسات هم گاهی شوخ‌طبعی می‌کنم.
 
آقای دکتر سوالی که دوست داشتید پرسیده شود؛ و پرسیده نشد؛ چیست؟
شاید سوالی که باید می‌پرسیدید و نپرسیدید و من حالا دیگر جوابش را نمی‌گویم این باشد که باید سوال می‌کردید؛ هدف شما چیست؟ دنبال چه چیزی هستی؟ مقصد و هدفت چیست؟ چه کسی هستی؟ انگیزه‌ات از اینکه به دانشگاه سبطین رفته‌ای چه بوده است؟ این سوالات خیلی مهم است. ممکن است دو نفر یک کار را انجام بدهند اما انگیزه آن‌ها متفاوت باشد و در یک جایی بالاخره دچار اختلاف می‌شوند و روش آن‌ها تغییر می‌کند و در جایی جدا می‌شوند. من فکر می‌کنم بهتر است هرکدام از ما بدانیم چرا یک روز یک کاری را انجام می‌دهیم و یک روز یک کاری را انجام نمی‌دهیم. خود من وقتی فهمیدم و یقینا به این دریافت رسیدم که خدا روزی‌رسان است و من و خانواده‌ام را گرسنه نمی‌گذارد؛ تصمیم گرفتم هیچ کاری و حتی کار خوب را به خاطر پول انجام ندهم. تصمیم گرفتم کاری که به صلاح نیست و یا دوست ندارم و یا خوب نیست و یا اینکه اولویت من نیست؛ حتی اگر پول خوبی هم داشته باشد؛ انجام ندهم. نه اینکه به خاطر کاری که انجام می‌دهم پول نگیرم؛ بلکه صرفا به خاطر پول، کاری را حتی اگر مباح باشد انجام ندهم.
صادقانه باید بگویم کاری را انجام می‌دهم که در مسیر هدف و چشم‌انداز نهایی‌ام است. خداوند حکیم است و خداوند حکیم کاری را بیهوده انجام نمی‌دهد و من بنده کمترین را بیهوده خلق نکرده است. خداوند حکیم در آفرینش من کاری و ماموریتی را گذاشته و من را برای انجام آن ماموریت خلق کرده است؛ پس من باید سعی کنم که آن کار را بفهمم و انجام دهم. پس این نکته مهمی است که ما آنجایی باشیم که باید باشیم و یکی از تعاریف تقوا این است که انسان، آنجایی که نباید باشد؛ نباشد؛ و آنجایی که باید باشد؛ باشد. پس من باید آن را پیدا کنم و به نظرم وقتی با آدم‌ها مصاحبه می‌کنید؛ این سوال را از آن‌ها بپرسید که هدف و چشم‌اندازت چیست؟
یکی از سوالاتی که در خانواده، دوستان؛ آشناییان به آن معروفم و حتی با آن سربه‌سرم می‌گذارند این است که می‌گویند؛ الان دکتر شریعتی می‌گوید که چی؟ مثلا به من گفتند برویم تخت جمشید را ببینیم؟ گفتم: که چی؟ گفتند آقا آثار باستانی است. گفتم؛ اگر می‌رویم ببینیم که چه بودیم و چه شدیم؛ باشد برویم ببینیم. اگر می‌رویم که تاریخ کشورمان را ببینیم و یاد بگیریم؛ برویم ببینیم؛ زیرا کسی که تاریخ را می‌داند؛ تاریخ برایش تکرار نمی‌شود. اگر می‌رویم شکوه و عظمت دو هزار و 500 سال قبل را ببینیم؛ باشد برویم اما بی‌دلیل و بی‌هدف نباشیم.
من فکر می‌کنم به‌عنوان یک انسان، شانس آورده‌ایم؛ در کشوری زندگی می‌کنیم که حداقل‌هایمان از رفاه و آسایش تامین است اما امنیت حداکثری داریم. ما می‌توانستیم مثل لیبی، عراق، سوریه و افغانستان باشیم ولی لطف خداوند، شرایط خاص کشورمان و مدل حکومتمان باعث شد در شرایط خوبی قرار بگیریم و ما باید ذکات این را بدهیم.
اگر ما با حضورمان بتوانیم کاری کنیم که عراق رشد و توسعه پیدا کند؛ اتحاد ما باعث اتفاقات بسیار خوبی در منطقه خواهد شد. برخی از منتقدان می‌گویند که ما هشت سال با عراق جنگیدیم؛ حالا برویم به آن‌ها درس بدهیم؟ آنچه صحیح است این نکته است که ما با عراق نجنگیدیم؛ ما با صدام جنگیدیم. در زمان پهلوی، برای کمک به اسرائیل، اعراب را بمباران می‌کردند؛ آیا اکنون اعراب بگویند شما اسرائیلی هستید؟ آن طرز فکر پهلوی بود و ما با آن مبارزه کردیم و حکومت در پی مبارزه با این‌گونه طرز فکرها تغییر کرد و اکنون از بهترین طرفداران مردم مظلوم فلسطین هستیم.
من فکر می‌کنم اگر بتوانیم رشد و توسعه را در عراق و سایر کشورهای اسلامی ایجاد کنیم، می‌توانیم قدرت عظیم و بزرگ‌تری برای مظلومان باشیم.
استاد گرانقدر، از اینکه در این گفتگو شرکت کردید و از تجربیات و نظراتتان برایمان گفتید؛ از شما سپاسگزارم.

 

  • گروه خبری : اخبار معاونت,ویژه دانشگاه
  • کد خبر : 264715
الهام رضازاده
تهیه کننده

الهام رضازاده